جدول جو
جدول جو

معنی خمیر محله - جستجوی لغت در جدول جو

خمیر محله
(خَ مَ حَلْ لَ / لِ)
دهی است جزء دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان، دارای 180 تن سکنه، محصول آن مختصری چای و صنایع دستی کوزه گری و سفال سازی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان پنجهزارۀ بخش بهشهر شهرستان ساری. دارای 2035 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج و غلات و پنبه و ابریشم و توتون و سیگار و صیفی و مرکبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایعدستی زنان بافتن کرباس و پارچۀ ابریشمی است. راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان سیارستاق بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری رودسر با 280 تن جمعیت. آب آن از نهر پل رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ می مَ حَلْ لَ / لِ)
موضعی است میان راه رشت به آستارا. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان استرآباد رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان، واقع در 22هزارگزی شمال خاوری گرگان با 630 تن جمعیت. آب آن از رود خانه محلی و راه آن ماشین رو است. امامزاده ای دارد و صنایع دستی زنان بافتن کرباس و پارچه های ابریشمی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
خاز مایه هر چیز که مخصوص حصول تخمیر در جسمی باشد، قطعه ای از خمیر ترشیده که از آرد گندم روغن شیر یا ماست تهیه کنند و آنرا در خمیرنان داخل کنند تا برآید و آماس کند و قطیر نشود خمیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار